Search for:

نمونه اسم شرکت جهت انتخاب دامنه ایرانی و خاص :

این اسامی می تواند شما را در انتخاب اسم سایت (دامنه) راهنمایی کند ؛

آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آتوسا : قدرت و توانمندی – دختر کورش بزرگ و همسر داریوش اول (داریوش بزرگ)
آفر : آتش – ماه نهم سال شمسی
آفره دخت : دختر آتش – دختری که در ماه آذر به دنیا آمده است .
آذرنوش‌: شیرین و دل انگیز
آذین : زیور
آراه : نام فرشته موکل روز ٢١ ازماه پنجم درآئین زردشت
آرزو : کام ، مراد ، معشوق ، امید
آرش: درخشان ، آفتاب ، جد بزرگ اشکانیان – پهلوان کمانگیر ایرانی در لشگرمنوچهر
آرشام : بسیار قوی – پدر بزرگ داریوش کبیر هخامنشی، نیرومند
آرمان : آرزو – خواهش – امید
آرمین : آرام گرفتن – دلیر – جنگجو- پسر کیقباد پادشاه پیشدادی (نمونه اسم شرکت)
آرمیتا: آرامش یافته ، کلمه ای زردشتی است
آریا فر: دارنده شکوه آریائی
آریا : آزاده نجیب – یکی از پادشاهان ماد – مهم‌ترین نژاد هند و اروپائی
آریا مهر : دارنده مهر ایران – از سرداران داریوش سوم
آرین : سفید پوست آریائی (نام زیبا برای شرکت )
آزاده : دلیر و بی باک ، ره
آزرم : شرم ، مهر ، محبت ، عشق
آزرمدخت : یکی از ملکه های ساسانی , دختر همیشه جوان (نمونه اسم شرکت)
آزیتا : آزاده
آناهیتا : الهه آب
آنیسا: به معنی مانند عشق، ایرانی، نام دختر
آونگ : شبنم – نام کردی
آهو: شاهد ، معشوق، یکی از همسران فتحعلی شاه قاجار
آیدا : شاد، ماه – نام تذکمنب
آیسان : شبیه ماه (نام زیبا برای شرکت )
آوان: نام کوهستانی در کردستان، نام کردی، دختر
آله : دختر مو بور، ( تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر
آلا: بیرق، پرچم،( تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر و پسر
آلان: نام کوهستانی در کردستان،( تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر
آونگ: شبنم، آونگ در زبان کردی (متفاوت با آونگ در زبان فارسی و یکسان از لحاظ املایی)، نام کردی، دختر
آگرین: آتشین، نام یک کوهستان در کردستان، نام کردی، دختر
آسو: افق، نام کردی، ، پسر
آکار: ؟؟،نام کردی، ، پسر
آکام: سرانجام، نام کردی، ، پسر
آکو: قله کوه، نام کردی، ، پسر
آمانج: هدف، نام کردی، ، پسر (نام زیبا برای شرکت )
آوات: امید و آرزو،نام کردی، ، دختر و پسر
آرتین: شعله‌ و گرمای آتش، نام کردی، ، پسر
آزا: دلاور، همریشه با آزاد، نام کردی، ، پسر
آیلین : هاله ماه (نمونه اسم شرکت)
اتابک : پدر بزرگ ، مربی کودکان و شاهزادگان – نام ترکی
اتسز : لاغر و استخوانی – از پادشاهان خوارزم
اختر : ستاره ، علم ، درفش
ارد : خیر وبرکت ، فرشته نگهبان ثروت – نام چند تن از پادشاهان اشکانی
ارد شیر : شیر زیبا – اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانیان
اردوان : نام پادشاهان معروف اشکانی
اردلان :‌ (مرکب از: ارد درستی و راستی و پارسائی + لان مزید موخر) – اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران که در سنندج مسکن دارند. اهالی آن از دیگر طوایف
بحسن خلق و جلادت امتیاز دارند. (نمونه اسم شرکت)
ارژن : درختی با چوب بسیار سخت و محکم – نام کردی
ارژنگ : آرایش – کتاب مانی نقاش – دیوی که رستم در هفتخوان اورا کشت
ارسلان : شیر، دلیر و شجاع – نام پادشاه سلجوقی
ارغوان : نام درختی با گل و شکوفه های سرخ رنگ
ارمغان : هدیه ، تحقه ، سوغات
ارنواز: نوازش شده اهورا – دختر جمشید شاه پیشدادی
اروانه : نام گلی کوهی است – نامی کردی
استدیریکا : مرد دانشمند (نام زیبا برای شرکت )
استر : ستاره – برادرزاده مردخای و زن خشایارشاه
اسرین: اشک (زلال)، نام کردی / اورامی/ هورامانی/ ، دختر
اسفندیار : پاک آفریده شده – پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد
اشکان : منسوب به اشک – بنیانگذار سلطنت پارته،همانند اشک (پاک و زلال)
اشکبوس : پهلوان کوشانی که به کمک افراسیاب آمد، اما به دست رستم کشته شد
افسانه : داستان ، سرگذشت ، حکایت گذشتگان
افسون : سحر و جادو ، حیله و تزویر
افشین : با همت – سردار ایرانی که بابک خرمدین را دستگیر کرد.
امید : انتظار ، آرزو (نمونه اسم شرکت)
انوش (‌ آنوشا ) : استوار و جاوید – دخترمهرداد ششم
انوشروان : دارنده لوح جاویدان – لفب خسرو اول پادشاه ساسانی
اورنگ : عقل و کیاست ، تخت پادشاهی
اوژن : شکست دهنده ، دشمن برانداز
اوستا : نام کتاب آسمانی زردشت
اهورا : صاحب ، فرمانروای دان (نام زیبا برای شرکت )
ایاز : بزرگ و پاینده – نام غلام ترک سلطان محمود غزنوی
ایده: فکر نو
ایران : محل زندگی آریائیه
ایراندخت : دختر ایران
ایرج : یاری دهنده آریائیها – پسرفریدون ، پادشاه و پهلوان ایرانی
ایزدیار : کسی که خداوند یار اوست
بابک : پدر کوچک ، جد اردشیر ، پسر ساسان
باپوک : کولاک ، نامی کردی
باربد : پرده دار ، موسیقی دان و نوازنده دربار خسرو پرویز
بارمان : لایق – نام سردار افراسیاب (نمونه اسم شرکت)
بامداد : پگاه ، سپیده دم – نام پدر مزدک
بامشاد : کسی که در سحرگاهان شاد است – نوازنده مشهور دربار ساسانیان
بانو : خانم ، ملکه ، لقب آناهیتا الهه نگهبان آب
بختیار : خوشبخت ، خوش اقبال – استاد رودکی در موسیقی
برانوش : مهندس رومی که پل شوشتر را در زمان شاپور ساسانی
بردیا : پسر کورش بزرگ و برادر کمبوجیه (نام زیبا برای شرکت )
برزو : بلند قامت – پسر سهراب و نوه رستم دستان
برزویه : طبیب مشهور انوشیروان و مترجم کلیله ودمنه از هندی به پهلوی
برزین : بلند و تنومند – ازپهلوانان ایران – نام پسر گرشاسب
برمک : از وزیران ساسانی – نام اجداد و نگهبانان آتشکده بلخ
بزرگمهر : خورشید بزرگ – نام وزیر دانشمند انوشروان ساسانی
بکتاش : بزرگ ایل و طایفه – نامی ترکی
بنفشه : گلی رنگارنگ و زینتی با عمر نسبتاً طولانی
بوژان : رشد کرده – نامی کردی
بویان : خوشبو – مامی کردی
بهادر : شجاع و دلاور – نامی ترکی
بهار : شکوفه و گل – سه ماه اول سال شمسی
بهارک : بهار کوچولو (نام زیبا برای شرکت )
بهاره : بهاری
بهتاش : خوب ومانند
بهداد : نیک آفریده شده – در کمال عدل وداد
بهرام : پیروز ، ایزد پیروزی درآئین زردشت ، لقب برخی از پادشاهان ساسانی
بهدیس : خوش رنگ ، خوشگل
بهدخت : دختر خوب و نیکو
بهرخ : زیبا چهره ، قشنگ
بهرنگ : خوش رنگ (نمونه اسم شرکت)
بهروز : خوشبخت ، نیکبخت
بهزاد : نیک نژاد – مینیاتوریست مشهور صفویان – نام اسب سیاوش
بهشاد : خوشحال وشاد
بهمن : نیک اندیش – برف انبوه که از کوه فرو ریزد – جانشین اسفندیار
بهناز : خوش ناز‌، باناز ، طناز
بهنام : نیک نام
بهنود : سلامت ، عافیت
بهنوش : کسی که نیک مینوشد
بیتا : بی همتا ، بی مانند
بیژن : ترانه خوان ، جنگجو – پسر گیو و دلداده منیژه
بتین: آتشین ، نام کردی ، پسر
پارمیدا:دختر باران (عروس باران)مترادف:پارمیس
پارسا : پاکدامن ، زاهد
پاکان : پاکها – نامی کردی
پاکتن : نیکو چهر پاکیزه تن
پاکدخت : دختر پاک (نام زیبا برای شرکت )
پانته آ : زن زیبای شوشی.همسر آرتاداس که مادها او را به کورش بزرگ هدیه کردند امانپذیرفت
پدرام : آراسته ، نیکو ، شاد
پرتو : روشن ، تابش
پرشنگ : تابش ، آتشپاره
پرتو : روشن ، تابش ، فروغ
پوروچیستا : دختر دانا – نام دختر کوچک زرتشت گرامی و همسر جاماسپ
پرستو : پرنده مهاجر
پرویز : پیروز – لقب خسرو دوم ، پادشاه ساسانی
پردیس : بهشت ، باغ و بستان
پرهام : ازاشخاص بسیار ثروتمند در زمان بهرام گور ، فارسی اسم ابراهیم
پژمان : افسرده ، غمگین
پژوا : بیم و هراس
پژواک: انعکاس صدا، طنین
پرنیا : پارچه حریر (نمونه اسم شرکت)
پشنگ : میله آهنی – نام پدرافراسیاب
پروانه : حشره ای زیبا که خود را به شعله می زند
پرسام:پهلوان.مانند سام
پروین : ثریا ، ستارگان کوچک نزدیک به هم
پری : فرشته ، جن ، همزاد
پریچهر : زیبا روی – نام همسر جمشید شاه
پریدخت : دختر پری ، همسر سام نریمان و مادر زال
پریسا : همچون پری = پری افسای.افسون کننده حور و پری
پرناز: پری ناز دار
پریوش : پری روی ، فرشته روی
پریا : کبوتر بال شکسته ای که به دنبال آشیانه می گردد.
پوپک : هدهد (نام زیبا برای شرکت )
پوران : جانشین ، یادگار
پوراندخت : نام دختر خسروپرویز
پوریا : پهلوان محمد خوارزمی ملقب به پوریای ولی و برگرفته از نام قدیمی پوربای (پور=پسر و بای=مرد بزرگ یا رئیس) که به شکل امروزی آن، پوریا تغییر کرده و
به معنی پسر مرد بزرگ یا پسر رئیس می باشد.
پولاد : آهن سخت و کوبیده ، نام پهلوان ایرانی زمان کیقباد
پویا : سرشار از زندگی
پویان : رونده و دونده – جستجو کننده – دکتر امیر پرویز پویان، رهبر نهضت سیاهکل
پونه : گیاهی خوش عطر و بو که در کنار جویها می روید.
پیام : الهام ، وحی ، پیغام
پیروز: کامیاب ، فاتح ، نام چند نفر از پادشاهان ساسانی
پیمان : عهد ، قول وقرار – عنوان اسامی مردان در فارسی دری
پرسام:پهلوان.مانند سام
تابان : تابنده ، منور (نمونه اسم شرکت)
تاباندخت : دختر تابناک
تاجی : تاجدار ، نام و عنوانی در فارسی دری
تارا : ستاره
تاویار : آتشبان – نامی کردی
ترانه : زیبا و صاحب جمال ، سرود ، نغمه
تناز : نازنین ، با ناز و کرشمه – نامی کردی
توران : نام دختر خسروپرویز – سرزمین تور
توراندخت : دختری از توران
تورج : دلاور ، یکی از سه پسر فریدون شاه
تورتک : خروس صحرایی ، قرقاول
توفان : باد سخت
توژال : برف اندک – نامی کردی
تیر داد : داده تیر ، اشک دوم پادشاه اشکانی
تینا : گل ، نامی کردی
تینو : تشنه ، نامی کردی
جابان : سردار ایرانی یزدگرد (نام زیبا برای شرکت )
جامین : اسم یکی از قهرمانان ایران زمین ، نامی کردی
جاماسب : وزیر گشتاسب که با دختر زرتشت ازدواج کرد
جاوید : پایدار ، همیشگی
جریره :‌ نام دختر پیران ویسه که همسر سیاوش شد.
جمشید : پسر طهمورث چهارمین پادشاه پیشدادی
جوان : برنا ، دلیر ، شاداب
جویا : جوینده – پهلوان مازندرانی بود که بدست رستم کشته شد.
جهان : دنیا ، عالم ، گیتی ، کیهان
جهانبخت : شانس و اقبال جهان
جهانبخش : بخشنده جهان
جهاندار : نگهبان جهان (نمونه اسم شرکت)
جهانشاه : شاه جهان – نام یکی از امپراتوران مغول
جهانگیر : فاتح جهان – نام پسر رستم
جهان بانو : بانوی جهان ، ملکه جهان
جهاندخت : دختر گیتی
جهان ناز : مایه فخر عالم
جیران : آهو ، نامی ترکی (نام زیبا برای شرکت )
چابک : زرنگ ، چالاک
چالاک : سریع و زبردست
چاوش : پیشرو و پیش قراول کاروان
چترا : دوازدهمین پادشاه سلسله ماد
چوبین : کنیه و لقب بهرام چوبین سردار انوشیروان
چهرزاد : نام دختر بهمن است که سی سال پادشاهی کرد
خاتون : خانم ، کدبانو ، نامی ترکی
خاوردخت : دختر مشرق زمین
خداداد : خدا داده
خدایار : دوست خدا – فرمانروای بخارا بوده است
خرداد به : خورشید داد – یکی از جغرافیدانهای معروف اسلامی
خرم : شاد و خندان – پهلوان خرم از عهد شاه شجاع است
خرمدخت : دختر شاد و خندان
خسرو : مشهور ، نیک نام – لقب چند تن از پادشاهان ساسانی
خشایار : قهرمان ، نیرومند – نام پسر داریوش کبیر هخامنشی
خورشید : درخشنده آفتاب – معشوقه جمشید درداستان جمشید و خورشید
دادمهر : عدالت دوست ، نام استاندار پارسی طبرستان
دارا : مالدار، ثروتمند ، از نامهای خداوند
داراب : نام پسر بهمن پادشاه کیانی
داریا : دارنده ، ازنامهایی که در اوستا آمده است
داریوش : نگهبان نیکی – فرزند ویشتاسب از شاهان بزرگ هخامنشی
دانوش : از اسمهائی که در کتاب وامق و عذرا آمده است
داور‌:‌ حاکم عادل ، قاضی
دایان : ماما ، نامی کردی
دریا : بحر ، نام فرزند علاالدین عماد شاه
دل آرا : محبوب و معشوق
دل آویز : دلچسب ، دلکش ، آویزه دل
دلارام : مایه آرامش دل / معشوقه بهرام گور
دل انگیز : گوارا ، مطلوب
دلبر : برنده دل ، یار و معشوق
دلبند : عزیز و گرامی
دلربا : رباینده دل ، محبوب (نام زیبا برای شرکت )
دلشاد : شادمان و خوشحال
دلکش : جذب کننده دل ، دلربا ، دلپذیر
دلناز : آنکه قلب و دلش ناز است
دلنواز : مهربان ، مشفق
دورشاسب : نام جد پنجم گرشاسب ، دور از اسب پادشاه
دنیا : عالم و گیتی
دیااکو: اولین پادشاه مادها در قرن هفتم پیش از میلاد
دیانوش : دریائی در داستان وامق و عذر
دیبا : پارجه ابریشمی رنگی ، روی زیب
دیبا دخت : دختر زیبا ، دختری همچون پرنیان
رابو : نام گلی بهاری – نامی کردی است
رابین : مشاور ، متعمد – نامی کردی است
رادبانو : بانوی بخشنده و جوانمرد
رادمان ( رادمن ) : نام سپهسالار خسرو پرویز ساسانی
رازبان : راز دار – عنوان مردان بزرگ در پارسی دری
راژانه : رازیانه – نامی کردی برای دختران
راسا : هموارو صاف – نامی کردی (نام زیبا برای شرکت )
رامتین : آرامش تن – موسیقی دان عهد ساسانیان
رامش : فراغت ، آسودگی ، راحتی ، نام هیربد زردشتی
رامشگر : خواننده و نوازنده ، خنیاگر
رامونا : نگهبان عاقل (نمونه اسم شرکت)
رامیار : چوپان و گوسفند چران
رامیلا : خدای بزرگ ، نامی آشوری است
رامین : معشوقه ویس ، نام یکی از سرداران ایران
راویار : شکارچی – نامی کردی
راهیل:کوچ کننده
رایحه:بوی خوش
رزیتا :مانند گل رز
رژینا : مانند روز – نامی کردی
رخپاک : دارای چهره پاک
رخسار : چهره ، سیم
رخشانه : منسوب به رخش
رخشنده : تابان ، کنایه از خورشید است
رزمیار : رزمنده ، مبارز (نام زیبا برای شرکت )
رستم : تنومند و قوی اندام ، جهان پهلوان ایرانی و قهرمان بزرگ شاهنامه
رکسانا : نورانی ، روشن
روبینا : یاقوت سرخ (نمونه اسم شرکت)
رودابه : فرزند تابان ، زن پسرزا ، نام قلعه ای در غرب ایران
روزبه : خوشبخت : بهروز، از موبدان بهرام گور ساسانی
روجا : درخشان ترین ستاره شب ، آخرین ستاره که تا سپیده صبح میدرخشد. نام دختر و از نام های مازندرانی
روشنک : مشعل دار ، همچنین نام دارویی گیاهی است
روناک : روشن
روماک : صادق ، منظم ، صاف و تمیز ، محکم ، نام پسر و از نام های مازندرانی
رهام : نام پسر گودرز
رهی : راهی شده ، روان ، مسافر
ریبار : رهگذر ، نامی کردی
راسپینا : پائیز ، لغت زند و پازند
روژان: خورشید، روز، نام کردی، دختر
روژانو: روز نو، نام کردی، دختر
زادبخت : خوشبخت ، خوش اقبال
زاد به : بهزاد ، نیک زاده شده
زاد چهر : دارای نژاد پاک و اصیل
زاد فر : زاده روشنی (نام زیبا برای شرکت )
زال : فرزند سپید موی سام نریمان و پدر رستم قهرمان ملی ایرانیان
زادماسب : برادر شاپور ساسانی ، نام یکی از قضات ساسانی
زاوا : داماد ، نامی کردی
زردشت : صاحب شتر زرد و زرین ، پیامبر ایران باستان
زرنگار : طلا کوب ، زرین
زری : طلائی ، زربفت
زرین : طلائی رنگ ، منصوب به زر
زرینه : آنچه منسوب به زر است
زلیخا : لغزنده – زن فرعون که عاشق یوسف شد
زمانه : روزگار ، دهر
زونا : گیاهی با گل کبود رنگ ، نامی کردی
زیبا : خوشگل ، قشنگ ، خوب ونیکو
زیبار : قبیله ای از کردها ، نامی کردی
زیما : زمین ، لغت اوستائی
زینو : زنده ، پابرجا – نامی کردی
ژاله : شبنم ، قطره (نمونه اسم شرکت)
ژالان : گلهای دارای قطره و شبنم – نامی کردی
ژیار : زندگی ، زندگی شهری – نامی کردی
ژیان: زندگی، نام دختر و پسر، کردی
ژینا : زندگی و حیات – نامی کردی
ژیوار : زندگی-نامی کردی (نام زیبا برای شرکت )
سارا : صحرا ، کوه و دشت – نامی کردی
سارک : سار کوچک ، پرنده ای سیاه رنگ وبزرگ‌تر از گنجشک
سارنگ : نام سازی شبیه به کمانچه
ساره : خالص ، بی آلایش – نامی کردی
ساسان : سوال کننده ، رئیس معبد آناهید استخر که خاندان ساسانیان به او منسوبند
ساغر : پیاله شرابخوری ، جام
سام : سیه چرده – جهان پهلوان ایرانی وجد رستم
سامان : ترتیب ، نظام ، زندگی
سانا : سهل و آسان
ساناز : کمیاب ، نادر،زودقهر نام گلی است – اسمی ترکی است
سانیار : حامی و یار و پشتیبان – نامی کردی
ساویز : خوش اخلاق ، مهربان – نامی کردی
ساهی : آسمان صاف – نامی کردی
ساینا : خاندانی از موبدان زردشتی ، سیمرغ
سایه : منطقه تاریک پشت هر جسم ، حمایت
سپنتا : مقدس ، محترپ
سپند : اسفند
سپهر : آسمان ، نام فرزند کیخسرو
سپهرداد : بخشیده اسمان – داماد داریوش هخامنشی
سپیدار : درخت سفید
سپید بانو : بانوی سفید و درخشان
سپیده : سحرگاه ، سپیدی چشم
ستاره : کرات آسمانی که در شب می درخشند
ستی : دختر ، سیت
سرافراز : سربلند ، متکبر (نمونه اسم شرکت)
سرور : رئیس ، پیشو
سروش : شنیدن و فرمانبرداری – فرشته مظهر اطاعت
سرور : شادمانی ، خوشحالی
سوبا : شناگر ، فرد
سوبار : اسب سوار – لغت زند و پازند
سنبله : یک خوشه گندم (نام زیبا برای شرکت )
سودابه : دختر زا – سود ده
سوران: اسم شاخه اصلی زبان کردی، نام پسر
سوری : سرخ رو ، نام دختر اردوان پنجم
سورن : خانواده ای در دوره اشکانیان که قدرتمند بودند
سورنا : سردار دلیر و خردمند پارتی
سوزان : سوزنده ، ملتهب
سوزه : سبزه ، نامی کردی
سوسن : گلی به رنگهای سفید، کبود ، زرد و حنایی
سومار : نام قبیله ای از کرده
سولان : نام گلی است ، نامی کردی
سولماز : زنی که پیرو پژمرده نمی شود
سوگند : شاهد گرفتن خدا یا بزرگی را گویند
سهراب : سرخ روی ، نام پسر رستم که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانیان بود
سهره : پرنده ای خوش آواز، با پرهای سبز و زرد
سهند : کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان
سیامک : مجرد – نام پسر کیومرث (نمونه اسم شرکت)
سیاوش : دارنده اسب سیاه ، فرزند کیکاووس که ناجوانمردانه و بی گناه به قتل رسید
سیبوبه ‌: مانند سیب ، دانشمند شهیر ایرانی ، منصف الکتاب
سعید : زندگی و داروندار سمیرا
سیمدخت : دختر نقره ای و سفید
سینا : مرد دانشمند ، نام پدر شیخ ابوعلی سین
سیمین : نقره ای ، سفید ، روشن
سیمین دخت : دختر نقره ای و سفید (نام زیبا برای شرکت )
سیروان: نام رودی در منطقه اورامان کردستان ایران، نام کردی، پسر
سمیرا : عشق وزندگی سعید ( دختر گندمگون )
شاپرک : پروانه
شادی : شادمانی ، خوشحالی ، شور شادان : شادمان
شادمهر : مهربان ، با محبت
شاران : گردنبند درست شده از بادام – نامی کردی
شاهپور : پسر شاه ، شاهزاده – نام چند تن از شاهان ساسانی
شاهدخت : دختر شاه ، شاهزاده خانم
شاهرخ : شاه منظر ، کسی که رخساری همچون شاه دارد
شاهو: نام یکی از رشته کوه های مهم در منطقه کردستان ایران مرتبط با رشته کوه های زاگرس و در کنار رودخانه سیروان کردستان، نام پسر، کردی
شاهین : پرنده ای شکاری
شاهیندخت : دخت شاهین (نمونه اسم شرکت)
شایسته : سزاوار ، لایق
شباهنگ : بلبل ، ستاره کاروان کش
شب بو : نام گلی است که شب هنگام باز می شود
شبدیز: سیه فام ، سیه چرده ، نام اسب خسروپرویز
شبنم : رطوبتی که شب هنگام روی گلها می نشیند
شراره : جرقه آتش، گرمای سوزان ، عشق فراوان ، نامی کردی
شرمین : شرمسار ، خجل
شروین : یکی از سرداران معاصر شاپورذوالاکتاف ساسانی
شکوفه : گل درختان میوه دار ، شکفته
شکفته : خندان ، بشاش
شمشاد : درختی زینتی و تقریبا همیشه سبزکه دستمایه بسیاری از شاعران است
شمین : خوشبو، خوش عطر (نام زیبا برای شرکت )
شوان : شبان ، چوپان – نامی کردی
شمیلا : از نامهای ارمنی ایرانی به معنی بانوی بزرگوار
شورانگیز : فتنه انگیز ،‌ ایجاد کننده شور و شوق
شوری : خوش قیافه ، قد بلند- نامی کردی
شهاب : شعله آتش ، سنگ آسمانی ، ستاره دنباله دار
شهبار : درخورشاه ، لایق شاه
شهباز : باز سفید رنگ ، شاه باز (نمونه اسم شرکت)
شهبال : پر بزرگ پرندگان
شهپر: پرشاهانه
شهداد : شاه عادل (شه=شاه، داد= عدل)
شهرآرا: آنکه به زیبایی مایه آرایش شهراست ، آرایش دهنده شهر
شهرام : = شاهرام نام فارسی فرشته ای موکول بر سعادت و روزی است
یونس : یکی از پیامبران بنی اسرائیل
شهربانو : = شه بانو (همسر شاه)، ملکه ، همسر امام حسین و مادر امام سجاد
شهرزاد : یا “شهزاد” به معنی شاهزاده – نقال قصه های هزار و یک شب
شهرناز : خواهر جمشید و همسر ضحاک ماردوش
شهرنوش : شیرینی شهر
شهروز : شاهروز – روز شاهان – شهرود نام سازی باستانی نیز بوده است .
شهره : مشهور و نامی
شهریار : پادشاه ، یارشهر ، نام پسر برزوپسر سهراب
شهلا : زن سیه چشم
شهناز : شاه ناز – دختری بود از خاندان آل بویه
شهنواز : نوازش شده شاه (نام زیبا برای شرکت )
شهین : منسوب به شاه
شیبا : نسیم شبانه – نامی کردی
شیدا : آشفته و عاشق (نمونه اسم شرکت)
شیده : ‌خورشید ، درخشان
شیردل : پهلوان و دلاور
شیرزاد : شیر بچه ، همچون شیر
شیرنگ : به رنگ شیر ، مانند شیر
شیرو : پهلوان معاصر با گشتاسب ، نام سردار فریدون
شیرین دخت : دختر شیرین
شیما : دخترانه ، نامی کردی
شینا : قدرتمند ، توانا – نامی کردی
شیرین : مطبوع و گوارا ، معشوقه خسرو پرویز
شیوا : شیرین بیان ، خوش زبان ، ایزد بزرگ هندیان باستان
طوس : فرزند نوذر پهلوان ایرانی شاهنامه
طوطی : پرنده سبز رنگ و سخنگوست و نام برخی زنان در فارسی دری است .
طهماسب : دارای اسب قوی – نام پسر منوچهر
طهمورث : روباه تیزرو و قوی ، پادشاه پیشدادیان و پدر جمشید
طرلان : باز شکاری – نامی ترکی است
غوغا : آشوب ، هیاهو
غنچه : گل نشکفته ، کنایه از دهان معشوق
فتانه : از نامهای کردی برای دختران
فدا : قربانی ، نامی کردی
فراز : بلندی و شکوه
فرامرز : شکوه مرزداری – نام پسر رستم دستان
فرانک : سیاه گوش ، نام مادر فریدون ، نام همسر بهرام گور ساسانی
فراهان : محل شکوه و جلال
فربد : مناعت ، بزرگی
فربغ : شکوه خداوند
فرجاد : دانشمند و فاضل
فرخ : تابان و زیبا – نام یکی از امیران سیستان در عهد سلجوقیان
فرخ پی : نیک پی و نیک قدم
فرخ داد : مبارک آفریده شده (نام زیبا برای شرکت )
فرخ رو : دارای صورت زیب
فرخ زاد : مبارک زاد ، خجسته زاد ، رستم فرخزاد سردار معروف ساسانیان است
فرخ لقا : درای چهره زیبا ، خوشگل
فرخ مهر : زیبا چون خورشید
فرداد : داده شکوه وزیبائی (نمونه اسم شرکت)
فردیس : بهشت ، بوستان
فرین : یگانه ، شکوه دین ، مخفف فروردین ماه اول بهار
فرزاد : زاده فرو شکوه
فرزام : شایسته و لایق
فرزان : عاقل ، حکیم ، دانشمند
فرزانه : دانشمند ، عاقل و عالم
فرزین : عالم ، وزیر دربار
فرشاد : شا دمان ، مسرور ، خوشحال
فرشته : فرستاده الهی و آسمانی
فرشید : درخشانتر ، نام برادر پیران ویسه
فرمان : دستور ، حکم
فرناز : داری ناز فراوان
فرنگیس ( فری گیس ) : نام دختر افراسیاب و همسر دوم سیاوش
فرنود : دلیل و برهان
فرنوش : شکوه ، نام پادشاه باستانی ماد
فرنیا : نامی برای پسران
فروتن : افتاده حال ، متواضع
فرود : پائین – نام پسر سیاوش ، نام پسر کیخسرو نام پسر خسرو پرویزو شیرین
فروز : روشنائی ، روشنی
فروزان : تابان ، درخشان
فروزش : روشنی ، تابناک
فروزنده : درخشان ، درخشنده
فروغ : روشنائی ، تابش (نمونه اسم شرکت)
فرهاد : عاشق افسانه ای شیرین
فرهنگ : شکوه ، ادب ، تربیت (نام زیبا برای شرکت )
فرهود : صداقت و راستی در دین
فربار : همراه خوب و شایسته
فریا: فریاد و آواز بلند، نام کردی، دختر
فریبا : زیبا و فریبنده
فرید : بی همتا
فریدخت : دختر بی همتا
فریدون : دارای شکوهی اینچنین ، پادشاه پیشداری که بر ضحاک ماردوش غلبه کرد
فریمان : فر و شکوه ایمان
فریناز : عشوه گر ، پریناز
فرینوش : شکوه شیرین
فریوش : زنگ ، همان پریوش هم هست
فیروز : پیروز و مظفر
فیروزه : سنگی گرانبها با رنگ فیروزه ای
قابوس : معرب کاووس است (نمونه اسم شرکت)
قباد : سرور گرامی ، شاه محبوب ، پدر کیکاوس از پادشاهان کیانی
قدسی : بهشتی ، روحانی
قزل ارسلان : شیر سرخ – نام دوتن ازاتابکان آذربایجان – نامی ترکی
کابان : کدبانو ، نامی کردی برای دختران
کابوک : کبوتر ، نامی کردی برای دختران
کارا : فعال و کوش
کارو : از نامهای ارمنی ایرانی به معنی نوید دهنده
کاراکو : نام یکی از سرداران ماد
کاساندا : نام همسر کوروش بزرگ
کامبخت : کسی که بخت به کام اوست
کامبخش : آرزو دهنده ، مراد بخش
کامبیز : صورت فرانسوی (( کمبوجیه )) پسر کورش است
کامجو : کامجوینده
کامدین : یکی از دانایان دین زردشت
کامران : سعادتمند و خوشبخت
کامراوا : به مقصود و مراد رسیدن
کامک : آرزو و خواهش کوچک (نمونه اسم شرکت)
کامنوش : کامروا ، خوشبخت
کامیار : کامروا و پیروز
کانیار : معدن شانس ، نامی کردی
کانی: چشمه، نام کردی ، دختر
کاووس : پادشاه توانا – از پادشاهان کیانی و پسر کیقباد
کاوه : آهنگر معروف ایران باستان که علیه ضحاک قیام کرد
کتایون : جهان بانو ، دختر قیصر روم و مادر اسفندیار
کرشمه : ناز و غمزه
کسری : معرب خسرو است
کلاله : موی پیچیده ، دختری با موهای مجعد (نام زیبا برای شرکت )
کمبوجیه : نام پسر کورش کمبوجیه است
کوشا : کوشنده ، ساعی
کهبد : خداوند کوه ، عابد
کهرام : رام شده کوه نام برادر و سردار افراسیاب
کهزاد : زاده کوه ، کسی که در کوه زائیده شده است
کیارش : شهریار بزرگ
کیان : پادشاه ، امیران
کیانا : فرستاده ، نامی کردی (نمونه اسم شرکت)
کیانچهر : دارای چهره پادشاهان
کیاندخت : شاهدخت ، دختر شاه کوروش : نام یکی از پادشاهان هخامنشی که تخت جمشید را بنا نهاد ـ به روایتی نام او در قرآن ذکر شده است ( ذوالقرنین )
کیانوش : بسیار شیرین ، نام یکی از دو برادر فریدون در شاهنامه
کیاوش : بزرگوار – نام پدر کیقباد
کیخسرو : پادشاه نیکنام ، نام پسر سیاوش و سومین پادشاه کیانیان
کیقباد : پادشاه محبوب – پدر کیکاوس و سر سلسله کیانیان
کیکاووس : سیاه چرده ، سبزه ، نام پسر کیقباد و پدر کیاوش
یوشیتا : پهلوانی از خاندان (( فریان )) نامی اوستائی
یوتاب : سردار زن ایرانی که خواهر اریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهی داریوش سوم بوده است.
کیمیا:همچون نقره،نقره فام
کیوان : سیاره زحل و دومین سیاره منظومه شمسی پس از مشتری است .
کیوان دخت : دختر سیاره کیوان
کیومرث : نخستین انسان ، و به گفته شاهنامه نخستین پادشاه
کیهان : جهان و گیتی
کیاندخت : دختر گیتی
کیهانه : جهان کوچک (نام زیبا برای شرکت )
گابان : یکی از یاران کرد پیامبر اسلام ( ص ) که به استقبال اسلام رفت
گئومات : نام موبدی بلند پایه در زمان پادشاهی کمبوجیه، پسر کورش بزرگ.
گرد آفرید : پهلوان زاده شده (نمونه اسم شرکت)
گردان : پهلوانان ، یلان
گرشا : به ر وایت شاهنامه همان کیومرث اولین پادشاه است
گرشاسب : صاحب اسب لاغر ، پهلوان ایرانی و جد رستم
گرشین : شعله آبی ، نامی کردی برای دختران
گرگین : منسوب به گرگ ، پسر میلاد از پهلوانان زمان کیخسرو
گزل : زیبا ، نامی ترکمنی است
گشتاسب : صاحب اسب رمنده ، پدر داریوش هخامنشی
گشسب : دارنده اسب نر
گشسب بانو : دختر رستم و زن گیو
گل : گیاهان رنگی کوچک که دستمایه شاعرانند
گل آذین : حالت قرار گرفتن گلها روی شاخه ه
گل آرا‌ :‌ آراینده گل (نمونه اسم شرکت)
گلاره : تخم چشم ، نامی کردی
گلاویژ: ستاره شمالی (قطبی)، نام کردی ، دختر
گل افروز : فروزنده گل
گلاله : دسته گل
گل اندام : آنکه اندامش مانند گل است
گلاویز : گیاهی برای زینت گل
گلباد : داری بوی گل
گلبار : پرگل ، گل افشان
گلبام : گلبانگ
گلبان : نگهدارنده گل (نام زیبا برای شرکت )
گلبانو : بانوی چون گل
گلبرگ : هر یک از برگهای یک گل ، مثل برگ گل
گلبو : معطر ، خوشبو
گلبهار : مثل گل بهاری
گلبیز : گل افشان
گلپاره : تکه گل ، پاره ای از گل
گلپر : برگ گل ، پر گل (نمونه اسم شرکت)
گلپری : پری همچون گل
گلپوش : پرازگل ، پوشیده از گل
گل پونه : کسی که چهره اش به لطافت گل است
گلچین : باغبان ، عاشق گل ، کسی که گل می چیند .
گلدخت : دختر گل
گلدیس : به رنگ گل ، مانند گل
گلربا : رباینده گل
گلرخ : بسیار زیبا همچون گل
گلرنگ : به رنگ گل ، شرابی رنگ
گلرو : زیبا و سرخ رو
گلشن : گلزار و گلستان
گلریز : ریزنده گل
گلزاد : زائیده گل
گلزار : گلستان ، جای پرگل
گلسا : مثل گل
گلشید : درخشان چون گل
گلنار : گل انار ، شکوفه انار
گلناز : کسی که ناز و غمزه اش مثل گل است
گلنسا : گل بانو ، خانم گل
گلنواز : نوازش شده گل (نمونه اسم شرکت)
گلنوش : شیرین مثل گل
گلی : مانند گل ، قرمز رنگ
گودرز : از پهلوانان عهد کاوس وکیخسرو و یکی از پادشاهان معروف اشکانی
گوماتو : انقلابی زمان مادها که برای براندازی مادها و هخامنشیان قیام کرد
گهر چهر : آنکه چهره اش همچون گوهر است
گوهر ناز : کسی که همچون گوهر نازش گرانبهاست
گیتی : دنیا ، جهان ، عالم
گیسو : موی بلند زنان
گیلدا : طل
گیو : پهلوان نامی شاهنامه و پدر بیژن
لادن : گلی به رنگهای زرد و نارنجی
لاله : گلی که رنگهای گوناگون دارد و معروفترین آن لاله سرخ و صحرائی است
لاله رخ : کسی که روی همچون لاله دارد
لاله دخت : دختر لاله
لبخند : تبسم
لقاء : چهره ، سیم (نمونه اسم شرکت)
لومانا : نام محلی در کردستان ، نامی کردی برای دختران
لهراسب : دارای اسب تندرو ، از پادشاهای کیانی و پدر گشتاسب
مارال : آهو ، نامی ترکی
ماری : کبک ماده ، نامی کردی
مازیار : اورا مزدایار – پسر قارون فرمانروای طبرستان
ماکان : نام پسر یکی از سران دیالمه
ماردین: نام کردی، پسر، معنی؟؟
مامک : مادر کوچک و مهربان
مانا : نام خداوند بزرگ و نام یکی از دولتهای ماد ، نامی کردی
ماندانا : دختر آژدهاک و مادر کورش هخامنشی
مانوش : کوهی که منوچهردربالای آن متولد شده است
مانی : پیامبر ایرانی در زمان شاپور ساسانی
مانیا : خسته شده ، نامی کردی
ماهان : منسوب به ماه
ماهاندخت : دختر ماهان
ماه برزین : یکی از بزرگان دولت ساسانیان
ماه جهان : زیبای جهان
ماهچهر : زیبا رو ، قشنگ
ماهدخت : دختر ماه
ماهور : تابناک – نامی کردی
ماهرخ : آنکه صورتی چون ماه زیبا دارد
ماهزاد : زاده ماه
مایسا : مثل مادر
مردآویز: جنگنده و دلاور
مجتبی : برگزیده ، منتخب ، انتخاب شده ، شایسته ، اجتناب ناپذیر از انتخاب شدن و برگزیده شدن
مرداس : مرد آسمانی – نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و بدست پسرش کشته شد
مرزبان : مرزدار – مرزبان بن رستم نویسنده کتاب مرزبان نامه
مرمر : ازسنگهای آهکی که صیقلی و جلا پذیر است ، سنگ مرمر
مریم : نام مادر عیسی (نمونه اسم شرکت)
مزدک : خردمند کوچک – مردی که در زمان ساسانیان ادعای پیغمبری کرد اما کشته شد
مژده : نوید ، بشارت
مژگان : مژه ها
مستان : شادان ، شادمان
مستانه : خوشحال ، مانند مست
مسیح : لقب عیسی ، به معنی مسح شده ، نامی برای پسران
مسیحا : انسان رهائی بخش ، روح قدسی ، زن آسمانی
مشکاندخت : دختر خوشبو (نمونه اسم شرکت)
مشکناز : مشک ناز دار
مشکین دخت : دختر مشک آلود و معطر
منیژه : پاک و سفید روی – نام دختر افراسیاب
منوچهر : کسی که چهره بهشتی دارد – از پادشاهان پیشدادی
مهان :منسوب به ماه است
مهبانو : بانوی بزرگ ، بانوی همچون ماه
مهبُد : یکی از وزیران انوشیروان ساسانی، پسوند «بُد» به معنای صاحب یا حافظ (مانند ارتشبُد=ارتشدار)، صاحب یا حافظ ماه
مه داد : از فرماندهان نظامی پارسیان ویکی از نامهای دوران هخامنشی
مهتاب : ماه تابان ، ماه تابناک
مهدیس : ماهرو ، زیبا ، خوشگل
مه جبین : انکه پیشانیش مانند ماه درخشان است
مه دخت : ماه دخت ، دختر ماه
مهر آذر : یکی از موبدان پارس در زمان انوشیروان – خورشید آذر
مهر آرا : آرایش دهنده مهر
مهر آسا : همچون خورشید زیبا روی
مهر آفاق : خورشید افقه
مهر افرین : عشق آفرین ، آفریننده عشق
مهرآب : کسی که فروغ خورشید دارد – نام جد مادری رستم
مهرداد : بخشنده ماه
مهر افزون : بالا برنده عشق و محبت
مهرام : رام شده ماه
مهران : منسوب به مهر است و یکی از خاندانهای عصر ساسانی
مهراندخت : دختر مهر و محبت (نمونه اسم شرکت)
مهراندیش : دارای اندیشه با مهر و محبت
مهرانفر : شکوه
مهرانگیز : ایجاد کننده مهر و محبت و عشق مهرپویا : پوینده مهر
مهرداد : داده خورشید – نام چند تن از پادشاهان اشکانی
مهر دخت : دختر آفتاب
مهرزاده ‌: زاده خورشید ، زیبا روی
مهرناز : ناز خورشید (نمونه اسم شرکت)
مهرنوش : خورشید جاویدان – یکی از پسران اسفندیار که بدست فرامرز کشته شد
مهرنکار : آرایش دهنده خورشید ، مهر آرا- نام یزدگرد
مهرنیا : ازنژاد مهر
مهروز : آنکه روزی چون خورشید دارد
مهری : منسوب به مهر ، منسوب به خورشید
مهریار : دوست خورشید
مهسا : مانند ماه زیبا روی
مهستی : ماه هستی ، ماه روزگار ، گرانبهاترین
مه سیما: آنکه صورتی چون ماه دارد
مهشاد : ماه شادمان
مهشید : پرتوماه
مهنام : آنکه نامش چون ماه است
مهناز : نازماه
مهنوش : ماه همیشگی،جاودان
مهوش :‌ مانند ماه
مهیار : یار ماه ، نام پسر داریوش سوم هخامنشی
مهین : ماه زیبا رو
مهین دخت : دختر بزرگ
میترا : دوستی و محبت و مهر . نام همسر رامسس دوم ( فراعنه مصر )
میخک : گلی زیبا به رنگهای قرمز، سفید ، صورتی وزرد
میلاد : گانش آموز ، شاگرد – نامی کردی
مینا : گلی کوچک و زینتی ، گردنبند
مینا دخت : دختر مین
مینو : بهشت ، جنت
مینودخت : دختر بهشت ، دختر پاک
مینوسا : مانند بهشت
مینو فر : دارای شکوه بهشتی
نادر : کمیاب ، بی همتا – نادر شاه افشار سر سلسله افشاریه درایران
ناز آفرین : معشوقی که ناز فراوان می کند
نازبانو : بانوی ناز دار
نازپرور : پرورش یافته در ناز
نازچهر : کشی که چهره ناز دارد
نازفر : دارای شکوه (نمونه اسم شرکت)
نازلی : پرناز و غمزه – نامی ترکی برای دختران
نازی : با ناز ، اهل ناز
نازیدخت : دختر ناز
نامور : مشهور ، ارزنده
ناهید : پاک و بی آلایش – نام مادر اسفندیار و مادر اسکندر
نائیریکا : در فرهنگ ایران باستان دختری زیبا و دانا که پس از مرگ برشخص نیک گفتار و نیک کردار و نیک پندار ظاهر شده و او را از پل چینوت ( صراط ) می گذراند.
ندا : آواز ، بانگ ، فریاد
نرسی : فرشته وحی در اوستا – نام پسر شاپور نوه اردشیر بابکان
نرگس : گلی خوشبو و زیب
نرمک : زیبا و لطیف – نامی کردی برای دختران
نرمین : لطیف و ملایم، نام کردی، دختر
نریمان : پهلوان ، دلیر – نام پدر سام
نسترن : گلی سفید و زیبا از گونه های نرگس
نسرین : گلی سفید و پر برگ
نسرین دخت : دختر نسرین (نمونه اسم شرکت)
نسرین نوش : نام همسر بهرام گور
نسیم : بوی خوش و باد ملایم و
نکیسا : نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی
نگار: نقش ، بت ، صنم
نگاره : شکل دارای نقش و نگار
نگارین : نقاشی شده
نگین : گوهر قیمتی
نوا : ناله ، آواز (نمونه اسم شرکت)
نوژا : مثل درخت صنوبر همیشه سبز
نوش ( انوش ) : زندگی جاوید
نوش آذر : آتش جاویدان – از آتشکده های عصر ساسانی
نوش آور : چیزی که زندگی و حیات می آورد
نوشا : نوشنده ، آشامنده
نوش آفرین : افریننده شادی و شیرینی
نوشدخت : دختر شاد
نوشروان ( انوشیروان ) : جاویدان ،‌ اولین خسرو ساسانی
نوشفر : شکوه جاوید
نوشناز : دارای ناز و ادای شیرین
نوشین : گوارا و شیرین
نوید : مژده و بشارت (نمونه اسم شرکت)
نوین : تازه ، جدید
نوین دخت : دختر تازه به دنیا آمده
نیش ا : خال و نشانه – نامی کردی برای دختران
نیک بین : خوش بین
نیک پی : پاک نژاد
نیک چهر : خوشگل و زیب
نیک خواه : شخص خیر خواه و خیراندیش
نیکداد : بخشنده نیکی
نیکدخت : دختر پاک و نیکو
نیکدل : دل پاک (نمونه اسم شرکت)
نیکزاد : زاده نیکی و پاکی
نیلوفر : گل پیچک و زینتی به رنگهای سفید و سرخ وآبی
نیما : لقب علی اسفندیاری پدرشعر نو درایران ، نیما یوشیج
وامق : دوست دارنده ، عاشق – عاشق عذر
ورجاوند : ارجمند – به اعتقاد زردشتیان کسی که درآخر زمان ایران را آباد می کند
وریا : بیدار، آگاه – نامی محبوب برای پسران در میان کردها
وشمگیر : شکارچی بلدرچین – نام نام پسر وردانشاه از مولوک دیالمه
وهرز : نام مرزبان کشور یمن درعهد انوشیروان
وهسودان : نیک آسوده و آرام – عنوان یکی از سلاطین آذربایجان
ویدا : آموزنده و تعلیم دهنده
ویس : نام معشوق رامین در داستان ویس و رامین
ویشتاسب : صاحب اسبان فراوان
ویگن : از اسمهای ارمنی ایرانی به معنی جهش و پرش
هژیر : خوب چهره ، نام یکی از پسران گودرز که بدست سهراب کشته شد
هخامنش : دوستار اندیشه – نام جد کورش کبیر (نمونه اسم شرکت)
هربد( هیربد ) : حاکم آتشکده ، موبد موبدان
هرمز : اهورمزدا ، خدای بزرگ ایرانیان – نام پسر بهمن و نام پسر انوشروان
همایون : مبارک ، خجسته – نام تنی چند از پادشاهان هندوستان
هما : فرخنده ، مبارک ، مرغ سعادت – نام دختر گشتاسب و خواهر اسفندیار
همادخت : دختر مبارک و فرخنده بخت
همدم : رفیق و مونس و همزبان
همراز : محرم اسرار
همراه : دوست و یار موافق (نمونه اسم شرکت)
هنگامه : غوغا ، شلوغی ، دادوفریاد
هوتن : خوش اندام ، نام یکی از متحدان داریوش درحمله به مغان
هور : خورشید ، آفتاب
هورتاش : همچون خورشید
هورچهر : تابان روی ، زیب
هورداد : فرستاده و داده خورشید
هوردخت : دختر خورشید
هورزاد : زاده خورشید
هورمند : شبیه خورشید
هوروش : خورشید مانند ، مثل خورشید
هوشنگ : هوش و درایت – نام یکی از سلاطین پیشدادی و فرزند سیامک
هوشیار : با هوش و آگاه
هومان : نیک اندیش ، نام یکی از سرداران افراسیاب و نیز نام برادر پیران ویسه
هومن : نیک منش
هونام : خوشنام ، نیکنام (نمونه اسم شرکت)
هویدا : آشکار و نمایان
هیتاسب : صاحب اسب بسته شده
هیرمند : یکی از القاب گستاسب ، آتش پرست
هیما : اشاره ، نامی کردی برای دختران
هیمن: ؟؟، نام کردی، پسر
هیوا : امید وآرزو – نامی کردی برای دختران و پسران
هورام: اسم قدیمی سرزمین هورامان (اورامان) در منطقه کردستان ایران که به اعتقاد بعضی فرهنگ شناسان نام خود را از اهورا وام دار است، نام کردی، پسر
هانا: انرژی درونی و فرازمینی، نام کردی، دختر
هاوژین: همدم و یار زندگی( ژین =زندگی)، نام کردی دختر
هاوراز: همراز، نام کردی ، دختر (نمونه اسم شرکت)
هاوین: خورشید، تابستان، نام کردی، دختر
هاوار: فریاد، نام کردی که بیشتر در حالت ای تخلص شاعران کاربرد دارد
هلاله: آلاله وحشی، نام کردی، دختر
یادگار : آنچه از انسان بجای ماند – پسر پادشاه گرجستان
یاسمن ( یاسمین ) : گل زیبائی به رنگ سفید و زرد و کبود
یاور : کمک و همدست و یار
یزدان : خداوند ، آفریدگار هستی
یگانه : بی نظیر ، بی مانند